منشی گفت مراجع اومد. در حالیکه آروم از جای خودم بلند شدم مراجع در زد و اجازه ورود خواست. همراه لبخند بهش گفتم: خوش اومدید. بفرمایید خواهش میکنم. مراجع با گفتن تشکر درو باز کرد و داخل اتاق اومد...
سراسیمه وارد اتاق شد و نشست.
_ وقتم ۴۵ دقیقه هست.درسته؟
درحالی که لبخند روی لبم بود و به آرامی به سمت صندلی میآمدم که بنشینم، گفتم: در خدمتتون هستم.
درحالی که دو نفر مراجع خانم و آقا دارن داخل اتاق مشاوره میشن...
_چرا منو آوردی مشاوره؟؟!
_ واسا ببینیم مشاور چی میگن. واسه این آوردمت که بفهمی کار درست چیه. تو افسرده و مضطرب و بی هدفی. تو باعث شدی منم افسرده بشم...
امید و نشاط را با دستان خودت در روح و روانت بیآفرین که خود تو، اصل خودت هستی!
با شادابی و عزت و افتخار، دستاوردهایت را معرفی کن و در دنیای باعظمت بدرخش و بگذار از درخشش و تواناییهایت، نه تنها خودت که دیگران هم به وجد آیند...♥️